من نمی گویم تمام لحظه ها گاه گاهی چشم من بارانی است دوستت دارم ولی هرگز نشد تا ببینی قلب من طوفانی است نیستی آشفته ام دیوانه ام یاد تو اسباب بی سامانی است صبح امید است و من در شام غم از چه مه در گردش پنهانی است مستی می دیده سنگین می کند دل اسیر نرگس مژگانی است کی نشیند روی دوشت موج زلف ساحل این جلوه در حیرانی است ای تنیده بی تو در جان هر خزان هر چه آبادی کنم ویرانی است Leave a Reply Cancel Reply Your email address will not be published.CommentName* Email* Website