ایده آل : این اجرا کلاژی است از تعدادی جمله از ادبیات جهان ( بکت، کامو، وودی آلن…) ، تصاویر ویدئویی و یک اجرای بی کلام که به حال و روز انسان در عصر کنونی می پردازد و قصد دارد برای ذهن مخاطبش پرسش ایجاد کند.این اجرا هم مانند تمام اجراهای دیگر گروه دادا بر ان است که اندیشه ورزی را در مخاطبش بیدار کند و او را به فکر وادارد.برای رسیدن به این مهم مثل همیشه داستان زمان،مرگ و رویا روی انسان با خودش شاکلیه اصلی اجرا که است.البته این اجرا از خط داستانی مشخصی پیروی نمی کند و تنها یک پرسش در ابتدای اجرا از مخاطب و زمان چیزهایی هستند که این اجرای کلاژ مانند را به هم وصل می کنند.سوالی که مخاطب با آن روبرو است ساده اما در عین حال بنیادی است.ایا اگر انسانی لنگه کفشش را گم کرده باشد شما لنگه کفش خودتونو بهش میدید که باقی مسیر رو طی کنه. با طرح این پرسش و قرار دادن زمان کنار این پرسشش جهان نمایش شکل می گیرد تا انسان خود را در دنیایی واقعی خودش لمس کند.اجرای که به شکل کارگاهی و تجربی و با رویکردی پست مدرنیستی و بنیادی هستی شناسانه خلق شده.اجرای که با استفاده از المان های هنر پرفرمنس مثل استفاده ویدیو در زمان اجرا و در گیر کردن مخاطب به شکل اینتراکتیو در جریان اجرا و همچنین استفاده از چند جمله از ادبیات جهان شکلی دیگر از یه اجرای نمایشی را برای مخاطب به نمایش می گزارد تا کمی دوری کند از اجراهای روتین این روزهای تئاتر ایران.اینگونه تمام کنم گفته هایم را /اگر برای یک ساعت می خواهید جور دیگر با خودتون و اطرافتون بر خورد کنید این اجرا تا حدودی می تونه یه لحظه متفاوت رو براتون رقم بزنه و یکم فکر کردن رو چاشنیه روند تکراری زندگیتون کنه. و با یه جمله از کار که مال ساموئل بکته تموم می کنم(زمان میگذره. از راه میرسند.بنگ بنگ. محکم به آدم میخورند کمونه میکنن میوفتن زمین و دیگه تکون نمیخورن
وقتی که دیگه چیزی نداری تا دربارش حرف بزنی از زمان حرف میزنی ثانیه های زمان. بعضی ها هم هستند که این ثانیه ها رو به هم دیگه پیوند میزنند تا زندگی بسازن ولی من نمیتونم
اونا ثانیه های اولن نه دومی یا سومی)

انتهای خبر

Leave a Reply

Your email address will not be published.